رادمهررادمهر، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

رادمهر رنجبران

يازده سالگي ات پر بار و پر از موفقيت 😘

پسرممممممممم

سلام پسرم ،می دونم الان که دارم می نویسم و تو هم تو بغلمی حالت زیاد روبراه نیست آخه دیروز بعد از ظهر بردیمت مطب دکتر شهیدی برای ختنه ، زیاد گریه نکردی آخه تو پسر آقا و بزرگی هستی اما من خیلی ناراحتم آخه می دونم زیاد حالت خوب نیست و بعضی وقتا جیغ و گریه راه می اندازی  راستی وزنتم 5.320 شده بود.  اینو بدون مامانی خیلی خیلی دوست داره.   ...
20 آذر 1390

پسرممممممممم

سلام پسرم ،می دونم الان که دارم می نویسم وتو هم تو بغلمی حالت زیاد روبراه نیست آخه دیروز بعد از ظهر بردیمت مطب دکتر شهیدی برای ختنه ، زیاد گریه نکردی آخه تو پسر آقا و بزرگی هستی اما من خیلی ناراحتم آخه می دونم زیاد حالت خوب نیست و بعضی وقتا جیغ و گریه راه می اندازی راستی وزنتم 5.320 شدهبود. اینو بدون مامانی خیلی خیلی دوست داره. ...
20 آذر 1390

ژاکت و کلاه جدید

سلام پسرم، مامانی امروز برات عکس ژاکت ،کلاه و پاپوش جدیدتو می ذارم. این ژاکتو مانی جونت برات بافته،دستش درد نکنه خیلی قشنگه ،تو زمستون حسابی بدردت می خوره  این پاپوش هارو خانم جعفری برای شما بافتن خیلی قشنگن.دستشون درد نکنه . این کلاه رو هم خانم جعفری زحمتشو کشیدن خیلی قشنگه . اینم گل پسر مامانیه .    ...
20 آذر 1390

ژاکت و کلاه جدید

سلام پسرم، مامانی امروز برات عکس ژاکت ،کلاه و پاپوشجدیدتو می ذارم. این ژاکتو مانی جونت برات بافته،دستش درد نکنه خیلیقشنگه،تو زمستون حسابی بدردت می خوره این پاپوش هارو خانم جعفری برای شما بافتن خیلی قشنگن.دستشون درد نکنه . این کلاه رو هم خانم جعفری زحمتشو کشیدن خیلی قشنگه . اینم گل پسر مامانیه . ...
20 آذر 1390

40 روزگی

سلام گل پسر مامان ببخشید وقت نمی کردم که پست جدید بذارم آخه ماشااله انقدر وقت آدمو پر می کنی که با 4 تا کار خونه ،دیگه وقت ندارم خودمو تو آینه هم نگاه کنم چه برسه به کارای دیگه. 40 روزگیت مبارک باشه عزیزم ، چه زود گذشت ،چه زود 40روزگیت رسید ، ایشااله بزرگ و بزرگتر بشی و آقاتر از اینها که هستی .   ...
19 آذر 1390

40 روزگی

سلام گل پسر مامان ببخشید وقت نمی کردم که پست جدید بذارم آخه ماشااله انقدر وقت آدمو پر می کنی که با 4 تا کار خونه ،دیگه وقت ندارم خودمو تو آینه هم نگاه کنم چه برسه به کارای دیگه. 40 روزگیت مبارک باشه عزیزم ، چه زود گذشت ،چه زود 40روزگیت رسید ، ایشااله بزرگ و بزرگتر بشی و آقاتر از اینها که هستی . ...
19 آذر 1390

40 روزگی

سلام گل پسر مامان ببخشید وقت نمی کردم که پست جدید بذارم آخه ماشااله انقدر وقت آدمو پر می کنی که با 4 تا کار خونه ،دیگه وقت ندارم خودمو تو آینه هم نگاه کنم چه برسه به کارای دیگه. 40 روزگیت مبارک باشه عزیزم ، چه زود گذشت ،چه زود 40روزگیت رسید ، ایشااله بزرگ و بزرگتر بشی و آقاتر از اینها که هستی . ...
19 آذر 1390

این چند روز

سلام پسرم خوبی مامانی ؟ این چند روز اتفاقات زیادی نیوفتاده فقط اینکه از 35 روزگی مجبور شدم بهت شیرخشک بدم آخه سیر نمی شدی و همش گشنه ات بود البته چند وعده در روز . دیشب هم برای اولین بار با هم رفتیم خونه خاله مرجان اینا ، تو هم خیلی پسر خوبی بودی اما ما که 11 برگشته بودیم خونه و من تلاش می کردم تا تو زودتر بخوابی و منم زودتر بخوابم شرمندم می کردی و زل زل منو نگاه می کردی و اثری از خواب تو چشات نبود  دیگه اشکم در اومده بود  ساعت 3 صبح خوابیدی . راستی مانی جونت هم داره برات یه ژاکت کلاه دار خوشگل می بافه که بزودی میرسه به دستت. تازه با یه کلاه و شال گردن .  امروز هم رفتیم آزمایشگاه بیمارستان آتیه برا...
14 آذر 1390